آرشیو سرگرمی و داستان کوتاه تعداد یافته ها : 187
یک شانس برای تغییر زندگی
در سال های دور پادشاه دانایی یک تخته سنگ بزرگ را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل رهگذارن را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد.
روزی ما در دست خداست..
دوستی می گفت : در یکی از روزهای زمستان ، از منزل خود به سوی محل کارم خارج شدم …
-
از پلنگ های زندگی نترسید!
یکی از جوانان دهکده با اظهار اینکه پلنگ دارای قدرت جادویی است و مقصود آنها را حدس می زند خودش را ترساند و ترس شدیدی را بر تیم حاکم کرد.
22:42:01 1394/05/24 -
راهی آسان تر
هنگامی که ناسا برنامه ی فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد با مشکل کوچکی روبرو شد!
20:18:03 1394/05/24 -
زود قضاوت نکنید!
مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی میکند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد اوفرستادند..
23:08:51 1394/05/22 -
دکتر مصدق..
می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت.
22:00:41 1394/05/22 -
استاد زرنگ و دانشجوها
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند.
18:56:13 1394/05/22 -
داستان کوتاه خوک و گاو..
مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
10:02:10 1394/05/22 -
داستان پند لقمان!
روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
22:28:58 1394/05/19 -
افسانه ای از فداکاری زنان ...
بر بالای تپهای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمیو بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است.
22:26:55 1394/05/19 -
یواشتر برو من میترسم ...
داستانی عاشقانه و زیبا برای شما عزیزان آماده کرده ایم. می توانید در بخش نظرات, نظر خود را درمورد این داستان عاشقانه بیان کنید.
10:52:11 1394/05/17 -
قدرت کلام
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید
20:16:53 1394/05/15 -
قهوه تلخ و زندگی
چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی هر یک شغل های مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت ها با هم به دانشگاه سابق شان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند.
20:13:14 1394/05/15 -
داستان کوتاه/چشمه
در باغی چشمهایبود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ، تشنهای دردمند بالای دیوار با حسرت به آب نگاه میکرد.
12:13:56 1394/05/15 -
زنجیر عشق
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.
17:43:47 1394/05/12 -
حکایت موسی و بهشت
روزی حضرت موسی در خلوت خویش از خدایش سئوال می کند : آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد ؟ خطاب میرسد : آری ! موسی با حیرت می پرسد : آن شخص کیست ؟
20:40:44 1394/05/10 -
بابا دیگه دوستت ندارم...!
دخترک از میان جمعیتی که ساکت و بعضا بی تفاوت شاهد اجرای تعزیه اند رد میشود...
22:19:56 1394/05/06 -
خورشید سربازان اشک نهم
مهرداد دوم اشکانی با سپاهش از کنار باغ سبزی می گذشت سایه درختان باغ مکان خوبی بود برای استراحت .
22:53:54 1394/05/02 -
پوستین کهنه در دربار
ایاز، غلام شاه محمود غزنوی (پادشاه ایران) در آغاز چوپان بود. وقتی در دربار سلطان محمود به مقام و منصب دولتی رسید.
20:54:36 1394/05/02 -
جوجه عقاب
کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.
13:35:14 1394/05/02 -
داستان جالب:مرد خوشبخت
تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم میتوانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود.
23:56:18 1394/04/24 داستان قیمت تجربه
مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد
23:32:14 1394/04/24-
صیاد ضعیف و ماهی قوی
صیادی ضعیف را ماهی قوی به دام اندر افتاد.
21:34:16 1394/04/20 -
قدر همین شاه را باید دانست!
پادشاهی از وزیر خود خشمگین شد به همین دلیل او را به زندان انداخت. مدتی بعد وضع اقتصاد کشور رو به وخامت گذاشت. بنابراین مردم از پادشاه خود ناراضی شدند و پادشاه هرکاری برای جلب رضایت آنها نمود.
21:17:59 1394/04/14 -
درسی بزرگ از یک کودک
سال ها پیش زمانی که به عنوان داوطلب در بیمارستان استانفورد مشغول کار بودم با دختری به نام لیزا آشنا شدم که از بیماری جدی و نادری رنج میبرد.
20:49:17 1394/04/14 -
امید نباید هرگز خاموش شود
چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.
23:48:45 1394/04/12 -
لنگه کفش
پیرمردی سوار بر قطار به مسافرت می رفت
23:43:41 1394/04/12 -
ماجرای درخواست دعا از بهلول
اگر گردوها را برای رضای خدا به من دادهای، مطمئن باش خدا ...
16:54:18 1394/04/10 -
معمای کاشتن درخت
22:39:05 1394/04/09 -
ما چقدر زود باور هستیم
دانشجویی که سال آخر دانشگاه را می گذراند به خاطر پروژه ای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت.
11:40:22 1394/04/09 -
مکافات عمل
فرزندی پدر پیرش را کُول کرد و به کوهستان برد. وقتی به بالای کوه رسید، پسر غاری پیدا کرد و پدر را آن جا گذاشت.
11:36:49 1394/04/09 -
ثروت مند شدن به خاطر نگهداری از پدر
مردی چهار پسر داشت، هنگامی که در بستر بیماری افتاد، یکی از پسرها به برادرانش گفت: «یا شما مواظب پدر باشید و از او ارثی نبرید، یا من پرستاری اش می کنم و از مال او چیزی نمی خواهم؟!»
11:34:11 1394/04/09 -
لبخند شما شخصیتتان را لو می دهد!
ارزیابیهای جهانی نشان میدهد که حالات چهره میتواند بر روی جنبه های رفتار عاطفی اثر بگذارد.
23:08:16 1394/04/05 -
از خواب غفلت بیدار شدم
تیموری چند روز بود دیر به اداره میآمد. نامنظم بود. کارهای مردم را انجام نمیداد و دائم با موبایلش حرف میِزد. امروز دیدم دارد کارهای بازخرید شدنش را انجام میدهد.
23:06:44 1394/04/05 -
فرگون زیبا نمادی از فرهنگ بزرگ ایرانی
فرگون زیباترین زن زمانه خویش بود و همسر ملک شاه . در مجلسی زنانه ، زنی از خاندان نزدیک همسرش گفت فرگون خانم ! شنیده ایم هیچ خدمتکار ایرانی به کاخ خویش راه نمی دهی؟
23:04:43 1394/04/05 -
با جان و دل گوش كردن!
مردي كه ديگر تحمل مشاجرات با همسر خود را نداشت، از استادي تقاضاي كمك كرد.
19:41:11 1394/03/25 -
خنده بر هر درد بی درمان دواست!
پیرمرد به زنش گفت: بیا یادی از گذشته های دور کنیم.
22:26:22 1394/03/22 -
“ماجرای تخفیف گرفتن دختر بدحجاب”
هر بار که برای خرید می رفت,کلی تخفیف می گرفت.
22:22:01 1394/03/22 -
جوان ثروتمند و پند عارف
جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.
01:01:40 1394/03/21