نهضت الهي خرداد۱۳۴۲، ۵۰ ساله شد و آثار و بركاتي فراوان را به ايران و جهان تقديم داشت. اينك ما هستيم و تداوم يك طريق نوراني. آسيبها و تهديدهاي ما چيست؟ و به كدام آفت بايد بيش از گذشته توجه داشت. آيتالله سيدهاشم حسيني بوشهري مديريت محترم حوزه علميه قم در اينباره سخن ميگويند. اميد آنكه روشنگر افتد.
مياندرود - شناخت عناصر هويتي نهضت امام خميني(ره) از جمله نكاتي است كه در مراكز پژوهشي جهان امروز در كانون پژوهش و چالش قرار دارد. از ديدگاه جنابعالي شناخت هويت اين پديده عصر حاضر، در گرو شناخت چه مقدماتي است؟
بسماللهالرحمنالرحيم. الحمدلله رب العالمين، ثم الصلاه و السلام علي سيدنا ابوالقاسم محمد و علي آلهالطيبين الطاهرين المعصومين المكرمين (ع). قال الله في كتابه:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن يَبْسُطُواْ إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَ اتَّقُواْ اللّهَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكلِ الْمُؤْمِنُونَ.» (۱) خداي بزرگ به مؤمنان خطاب ميكند؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد! نعمتهايي را كه خداي بزرگ به شما بخشيده و عنايت كرده است، به ياد آوريد، زماني كه جمعيتي قصد كردند شما را از ميان بردارند و ارادههاي استوار شما را در هم بشكنند، خداي متعال دست آنها را كوتاه كرد. به پاس قدرداني از نعمت بزرگ خداوندي نسبت به فرمان پروردگار مخالفت نكنيد. درباره نهضت امام راحل لازم ميدانم به چند نكته كليدي و اساسي اشاره كنم. انقلابهاي دنيا در يك تقسيمبندي به سه دسته تقسيم ميشوند: نخست انقلابهايي كه آرمانها، تلاش و شعارشان يك پيام دارد و آن ايجاد مساوات اقتصادي در جامعه است. نظامهاي ماركسيستي در بلوك شرق، هميشه بر اساس اين معيار، شعار و آرمان حركتهاي انقلابيشان را دنبال كردهاند. آرمان عاليه اين نظامها منحصر به ايجاد مساوات اقتصادي در جامعه و به تعبير خودشان جامعه بيطبقه ميشود. دسته دوم از انقلابهايي كه در جهان رخ ميدهند، آرمانهاي عاليهشان در جهت آزادي و رفاه شخصي براي آحاد جامعه است. اساساً حكومتهاي ليبرال بر اساس اين شاخصه در دنيا شكل گرفتهاند و تلاش ميكنند با شعارهاي انساندوستانه اين فرهنگ را به ساير نقاط دنيا نيز منتقل كنند. امروز فرهنگ ليبرال، مخصوصاً در جوامع اروپايي فرهنگي است كه بحث آزادي و رفاه شخصي را ملاك قدرت و حكومت ميداند و بر اساس آن هم تبليغ ميكند. دسته سوم از انقلابها كه تعدادشان كم است، حكومتهايي هستند كه آرمانهاي عاليهشان تربيت نيروي انساني صالح و رساندن جامعه به اهداف متعالي الهي است، يعني همان پيامي را به دنيا و بشريت اعلام ميكنند كه اين پيام توسط نبي گرامي اسلام، خاتم انبيا محمد مصطفي(ص) به بشريت ابلاغ شد. غرض اصلي اين انقلابها، تحقق وضعيت متعالي در درون جامعه است؛ يعني جامعه رشد اخلاقي يابد و از رشد و تعالي الهي بهرهمند شود تا بتواند به اهداف بلند دست يابد. اين همان تعبيري است كه نبي گرامي اسلام مطرح كرد، چون هدف شكوفا كردن انسان و تربيت انسان صالح است.
قاعدتاً از ديدگاه جنابعالي نهضت امام خميني(ره) در زمره اين نوع سوم است.
بله، در تعبيري هم كه رهبري فقيد انقلاب درباره اهداف انقلاب اسلامي مطرح كرد، بر اين نكته تكيه ميكند. امام(ره) ميفرمايد:«آنقدر كه انسان تربيت نشده براي جوامع مضر است، هيچ شيطان، حيوان و موجودي مضر نيست.» سپس ميفرمايد: «آنقدر كه انسان تربيتشده براي جوامع بشري مفيد است، هيچ ملائكه و موجودي براي جامعه مفيد نيست. اساس عالم بر تربيت انسان است.» اين تعبير بلند و رساي حضرت امام خميني است.
همه صحبت من پاسخ به يك سؤال كليدي است. بعد از اينكه روشن شد انقلاب اسلامي ما از نوع انقلاب انبياي الهي است و از آن جمله رسول گرامي اسلام(ص) كه آرمان عاليهاش تربيت انسانهاي رشديافته و رساندن بشريت به سعادت است، سؤال اين است كه انقلاب اسلامي ما چه رهاوردي براي مردم و جامعهمان به ارمغان آورده است؟ اساساً چه شرايط و زمينههايي دست به دست هم داد تا مسئلهاي به عنوان انقلاب مطرح شود و امام آن قلب تپنده امت اسلامي به ميدان بيايد، جامعه را فرا بخواند و آن حركت عظيم را در جامعه آن روز ايجاد كند؟ من زمينههايي را بيان ميكنم كه قبل از پيروزي انقلاب وجود داشت و اين زمينهها موجب شد امام، مراجع بزرگوار تقليد، روحانيت آگاه و بيدار و انسانهايي كه شناختي از جامعه آن روز داشتند، وادار به خروش و مقابله با طاغوت شوند. ذكر اين زمينهها حقيقت و واقعيت شرايط قبل از انقلاب و اقداماتي را كه بعد از انقلاب انجام شده است، مشخص ميكند.
چه ميزان از اين زمينهها از نگرش غرب به اسلام و سابقه پر ماجراي تعامل آنها به ملتهاي مسلمان بازميگردد؟
جهان غرب بعد از جنگهاي صليبي كه از قرن يازدهم تا سيزدهم اتفاق افتاد، پي به عظمت اسلام برد و توجه كرد كه تنها مكتب آييني كه در مقابل دشمنان قد خم نميكند و همواره در برابر آنها مقاومت و ايستادگي ميكند، اسلام است. سران كفر و استكبار طراحي وسيعي انجام دادند تا بتوانند در جامعه اسلامي و جوامعي كه مسلمانان در آن زندگي ميكنند، فضايي را ايجاد كنند كه اساساً چيزي به عنوان حاكميت دين مطرح نشود. با اين حربه ميخواستند جوان جامعه و شرايطي كه بر جامعه حاكم ميشود، از اسلام و آرمانهاي اسلام فرسنگها فاصله بگيرد تا آنها بتوانند با خيال راحت همپيمانان، مزدوران و عواملشان را در كشورهاي اسلامي به عنوان حاكم قرار بدهند و منافع آن كشورها را به تاراج ببرند.
اولين اقدامي كه انجام دادند تا عالمان دين، مراجع و شخصيتهاي بيدار جامعه را از صحنه سياسي جامعه دور و جدا كنند، شعار «جدايي دين از سياست» بود، يعني سياست يك طرف و دين طرف ديگر.
دامنه اين ذهنيت تا دوران اخير هم كشيده شد. حضرت امام(ره) در جريان آغاز نهضت اسلامي تا چه ميزان با اين پديده ذهني در چالش بودند؟
روزي كه حضرت امام(ره) در حادثه سال ۴۲ دستگير شد، عده زيادي از متدينين، مؤمنين و كساني كه به امام(ره) ارادت داشتند، مرتباً اين جمله را بر زبان جاري ميكردند كه مرجعيت را با سياست چه كار؟ عالمان دين را با سياست چه كار؟ چرا امام سخني را مطرح ميكند كه منجر به دستگيري او شود؟ او ميتواند به عنوان يك مرجع تقليد درس بدهد و شاگرد تربيت كند، اما نميدانستند شاگرد را براي كجا و چرا بايد تربيت كنند. شاگرد تربيت كنند كه در حوزه بماند و احكام اسلام در جامعه به زنجير كشيده شوند. حتي آن روزي كه علما و مراجع بزرگوار به شخص اول مملكت تلگراف زدند و به اقدامات شاه اعتراض كردند، متن پاسخ شاه بهگونهاي بود كه بيانكننده اين معناست كه روحانيت، علما و مراجع تنها كارشان ارشاد و هدايت عوام است و بس. عين پاسخ شاه خطاب به مراجع آن روز اين است:«توفيقات جناب مستطاب عالي را در هدايت افكار عوام خواهانيم!» يعني كل مسئوليت علما و مراجع هدايت افكار عوام است، اما اينكه به دستگاه طاغوت اعتراض كنند كه چرا چنين ميكنيد، چرا در جامعه مفاسد اجتماعي ايجاد ميكنيد، ديگر به روحانيت ارتباطي ندارد. دخالت در امور سياسي كشور معنا ندارد.
يكي از روزنامههاي سال ۱۳۴۱ مطلبي نوشت و با صراحت اين مطلب را تيتر كرد. مذهب امري جدا از سياست است. سياست سخن روز، اما مذهب سخني كهنه است، يعني آنچه جامعه بايد با آن ارتباط برقرار كند سياست است و آهنگ سخن روز با سخن كهنه، يعني مذهب نميتواند هماهنگ باشد. اين شعاري بود كه آنها سر دادند و تز جدايي دين از سياست را دنبال و آن را در جامعه آن روز نهادينه كردند؛ طوري كه در رسالههاي عمليه مراجع بزرگوار چيزي به عنوان سياست مطرح نبود، نه اينكه نميخواستند، شرايط مهيا نبود، يعني مردم بودند و يك سلسله احكام فردي كه در جامعه برايشان پيش ميآمد.
فضا را آنچنان تنگ كرده بودند كه اگر سخني از سياست يا بحث مبارزه با ظلم مطرح ميشد، سروكارشان با دستگاه جبار طاغوت بود. فقط به صورت خلاصه بيان ميكردند كه مثلاً زمين غصبي چه حكمي دارد؟ اما اينكه غاصب و ظالم كيست؟ آنجا تعيين مصداقي نميشد.
ظاهراً علت غايي اين ذهنيتسازيها رسيدن به يك مبدأيي بود كه ازديدگاه برخي آگاهان بازگشت به هويت ماقبل اسلام تلقي ميشد. اين گمانه آن روز را چقدر صائب ميبينيد؟
مسئله ديگري كه آنها در جهت اسلامزدايي تلاش كردند ـ اينكه ميگوييم انقلاب نعمت بزرگي است، براي اين است كه انقلاب در مقابل تمام اين حركات ايستاد و فضا را تغيير دادـ بازگشت به جاهليت بود. دستگاه جبار طاغوت به جاهليت برگشت. تاريخ شمسي و تاريخ قمري را به تاريخ شاهنشاهي تبديل كرد؛ يعني اصل و ريشه ملت ايران از نظام شاهنشاهي سرچشمه ميگيرد، نه از هجرت رسول گرامي اسلام(ص). شايد عزيزان نوجوان و جوان ما اين مسائل را نديده باشند، ولي برخي بهخوبي به خاطر دارند كه در برگزاري جشن ۲ هزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهي چه افتضاحي به بار آوردند. آنجا سخن از كوروش، تاج و تخت و سلطنت كردند، يعني فضاسازي
براي اسلامزدايي و افتخار به آرمانهاي گذشته شاهنشاهي و نه افتخار به پيامبر(ص)، اسلام و اميرالمؤمنين(ع).
نسل جوان ما بدانند كجا بوديم و امروز كجا هستيم، در چه وضعيتي به سر ميبريم و امروز با افتخار نام پيغمبر(ص) و اهلبيت(ع) را ميبريم و آنان را سرمايه انقلاب خود ميدانيم. از طرف ديگر تسلط غيرمسلمانان بر مسلمانان در جهت اسلامزدايي در دستور كار بود. مستشاران امريكايي بر ارتش آن روز ما مسلط بودند. ارتش آن روز بدون نظر مستشاران امريكايي نميتوانست آب بخورد. فرمانده اصلي شاه نبود، فرمانده كل قوا شاه نبود، بلكه فرمانده ارتش ايران در آن روز امريكاييها بودند. آنها دستور ميدادند كجا اقدام كنيد و كجا اقدام نكنيد، كجا نيرو بفرستيد و كجا نيرو نفرستيد. حال آنكه قرآن ميگويد:«خداوند كافران را بر مؤمنان و مسلمانان مسلط نميكند.» (۲) اين به عنوان يك قاعده فقهي در كتب فقهي ما مطرح شده است.
حضور ژاندارم گونه ايران در منطقه و نسبت سلبي آن با كشورهاي اسلامي نيز اين گمانه را تقويت ميكرد. كشورهاي اسلامي درآن دوره به ايران چه نگاهي داشتند؟ مشكل بزرگ ديگر در آن دوره، ارتباط كمرنگ ايران با كشورهاي اسلامي و ارتباط پررنگ با دشمن كينهتوز اسلام و مسلمانان بود. در جريان جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل، سوخت هواپيماهاي اسرائيل از كجا تأمين ميشد؟ بمبهايي كه بر سر مسلمانان ريختند، از كجا تأمين شد؟
اين شرايط حاكم بود كه امام فرياد كشيد و به ميدان آمد. خيليها جرئت نداشتند سخن بر زبان برانند، ولي امام با قامتي استوار به ميدان آمد. به امام گفتند:«شما را ميكشند، زنداني و تبعيد ميكنند.» ميگفت:«بكنند، يك جان بيشتر نيست آن هم در راه اسلام.» اين عظمت امام است و اين عظمت امروز در سراسر كشورهاي غربي و اسلامي غوغا كرده است. امروز آن اسلام پاك امام به ثمر رسيده است. مطرح كردن انجمنهاي ايالتي و ولايتي هم بسيار عجيب بود. اين لايحه را در هيئت دولت تصويب كردند كه براي انتخاب شدن يا انتخاب كردن قيد اسلام لازم نيست، يعني لازم نيست انتخابكنندگان و انتخابشوندگان مسلمان باشند. امام به ميدان آمد، مرجعيت و حوزه به ميدان آمدند، دانشجويان عزيز ما هم به ميدان آمدند و در مقابل دستگاه طاغوت ايستادند و مقاومت كردند.
آنچه مورد اشاره شما قرار گرفت، از جنبه سياسي در رفتار رژيم شاه قابل رديابي بود. از جنبه فرهنگي در چه عرصههايي فعاليت ميشد؟ بر چه نقاطي انگشت ميگذاشتند؟
رويكرد فرهنگي رژيم شاه در داخل و براي طبقه متوسط و جوانان، ايجاد مراكز فساد و وارد كردن فرهنگ غرب در اين كشور بود. ميخواستند نسل جوان را به فساد بكشند؛ كابارهها، مشروبخانهها، مراكز فحشا و فساد را در اكثر شهرهاي بزرگ به وجود آوردند. البته قم وضعيت ديگري داشت. با حضور مرجعيت، حوزه، مؤمنين و متدينين جرئت اين اقدامات را در قم نداشتند، ولي اگر ميتوانستند ميكردند. همچنان كه در خيلي از شهرهاي بزرگ مراكز مختلف فساد را برپا كردند تا جوانان مسلمان آنچنان در فساد غرق شوند كه ندانند و نفهمند سرنوشت كشورشان در دست كيست. امام به عنوان يك رهبر بيدار و يك مرجع آگاه و انسان هوشمند، تيزبينانه تمام اين قضايا و مسائلي را كه در جامعه آن روز ميگذشت رصد ميكرد و لذا سكوت معنا نداشت.
قاعدتاً قدم اول در راه اصلاح ذهنيت جامعه، اثبات جامعيت دين اسلام بود. حضرت امام(ره) در اين مسير چگونه وارد شدند؟
بايد بدانيم امام چه ايدههاي تازهاي آورد و دستاوردهاي انقلاب ما چه بود؟ ساليان متمادي تبليغ كردند كه اسلام كاري به زندگي مردم ندارد و پيامش براي آخرت است، اما امام اعلام كرد اسلام از چنان جامعيتي برخوردار است كه هم پاسخگوي نيازهاي مادي و هم پاسخگوي نيازهاي معنوي جامعه است. حضرت امام ميفرمايد:«از يك دوره كتاب حديث كه حدود ۵۰ كتاب است، فقط سه يا چهار كتاب مربوط به رابطه انسان با خداست و بقيه مربوط به وظايف اسلام در عرصه جامعه است. مگر ميشود اسلام نسبت به مسائل سياسي و زندگي مردم بيتفاوت باشد!» يعني وقتي كتب فقهي، روايي و حديثي ما را بررسي كنيد، سه يا چهار جلد كتاب درباره رابطه انسان و خداست كه كاري به امور اجتماعي و سياسي جامعه ندارد كه البته آن هم كار دارد. اگر در يك جامعه ولايت الله مطرح شد، تكليف جامعه روشن ميشود، حتي آن سه چهار كتاب هم با سرنوشت جامعه كار دارد. ما ولايت طاغوت را ميپذيريم يا ولايت الله را؟ سلسله مراتب طولي انبيا و اولياي الهي در سايه پذيرش ولايت الله است. اينها را چه كردهاند؟ با چه ادبياتي برخورد كردند؟ امام فرمود اسلام هم در بعد فردي و هم در بعد اجتماعي سخن براي گفتن دارد.
ايجاد بستر براي وحدت حوزه و دانشگاه از جمله گامهاي حضرت امام(ره) در اين طريق بود. چالشهاي طي اين طريق چه مواردي بودند؟
استعمارگران ساليان متمادي تلاش كرده بودند كه رابطه بين حوزه و دانشگاه را رابطهاي غيرمناسب، هنجارشكن و همراه با اختلاف مطرح كنند. دانشگاهي تا حوزوي و روحاني را ميديد با نگاه ارتجاع به او مينگريست. اينها واپسگرا و متحجرند و به درد جامعه امروز نميخورند. موقعي كه حوزوي ما با دانشگاه و دانشگاهي برخورد ميكرد، آنها را به عنوان عناصر ضد دين، ضدمذهب و ضدخدا ميدانست. چنان فضايي ايجاد كرده بودند كه در يك سمت ضدخدا و در سمت ديگر واپسگرا و متحجر بود. امام بزرگترين نقشي كه ايفا كرد، اين بود كه نقشه دشمن را به هم ريخت و نقشه راه جديدي را پيش پاي جامعه قرار داد؛ حوزه در كنار دانشگاه و دانشگاه در كنار حوزه. امروز ميبينيد دانشجويان و دانشگاهيان عزيز، اساتيد دانشگاه، حوزويان عزيز و اساتيد حوزه ما در كنار هم در مسير بالندگي اين انقلاب كار ميكنند. دانشمندان جوان ما در موضوع انرژي هستهاي گوي سبقت را از ديگران ربودهاند و امروز مايه افتخار جامعه انقلابي ما شدهاند. حوزويان ما در جهت معرفي انقلاب و زواياي مكتب و آموزههاي آن كار و تلاش و اسلام عزيز را با نظريهپردازي به دنيا معرفي ميكنند. هر دو يك هدف را تعقيب ميكنند. هر دو در جهت اعتلاي اين كشور و اعتلاي اسلام فعاليت ميكنند.
به نظر شما اين الگو تا چه حد به كشورهاي اسلامي صادر شده است؟
در سالهاي اخير اگر جوانان مصري به خيابانها ميآمدند و شبانهروزشان را در ميدان التحرير ميگذراندند، از اين انقلاب و استقلال اين كشور الگو گرفتهاند، ديديد كه دانشگاهيان و علمايشان استعفا ميدهند و به صف راهپيمايان ميپيوندند. وقتي مسئولان ما در مجامع بينالمللي ارزشهاي انقلاب را تبيين ميكنند، اينها شيفته اين انقلاب ميشوند. حالا بگذريم كه بعضي با توطئه و برنامهريزيهاي ديگر اعلام ميكردندكه انقلاب مصر و تونس ارتباطي با انقلاب اسلامي ما ندارد! ما مشتركات فراوان داريم، ضدظلم و وابستگي و به دنبال استقلال و آزادي هستيم. هم در اينجا و هم در آنجا سخن مطرح اسلام است. اين نشانه همگرايي اين دو انقلاب، بلكه انقلابها با هم است. امام معتقد صلاح و فساد جامعه در گرو صلاح و فساد دانشگاهها و حوزههاست. اگر حوزهها و دانشگاهها صالح باشند، جامعه به صلاح دعوت ميشود و اگر نتوانند نقش اصليشان را ايفا كنند، طبيعتاً آثار زيانباري متوجه جامعه خواهد شد.
از اولين آثار يك رژيم وابسته، گرفتن روح استقلال و اعتماد به نفس از يك ملت است. از منظر شما حضرت امام چگونه توانست ملت ايران را از اين جنبه متحول كند و به خودباوري برساند؟
از دستاوردهاي انقلاب و امام، ارزش دادن به معنويات و تقويت روحيه خودباوري در جامعه ما و طرد روحيه خودباختگي است. جامعه آن روز ما خودشان را باخته بودند. اين سخن را از امام شنيدهايد كه ميفرمودند:«حتي ما از ساختن يك سوزن عاجزيم!» در سايه معنويت و خودباوري، جامعه انقلابي ما امروز به جايي رسيده است كه در ميان جوامع ديگر سربلنديم. در ايام حج با مسلمانان جهان كه سخن ميگوييم، سربلنديم و به اسلامي كه اين عزت را برايمان آفريد، افتخار ميكنيم. در زمان طاغوت روحيه خودباوري را در نهاد جوانان ما از بين برده بودند، اما امام آمد و به نسل جوان شخصيت داد. جوانان سرمايههاي كشورند. پيشرفت يك كشور در سايه همت جوانان آن كشور است. پيشرفتهاي علمي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي مرهون حضور نسل جوان است. ما شاهد اين بوديم كه در عرصههاي مختلف شكلگيري انقلاب و پيروزي آن جوانان حضور داشتند. اين جوانان بودند كه رشادتها كردند و فريادها بر سر شاه كشيدند و مادران را براي مبارزه تشويق كردند. انصافاً بعد از پيروزي انقلاب هم جوانان ما حماسه آفريدند. آنها جنگ را به زيبايي اداره كردند. فرماندهان دوران دفاع مقدس همه در سن جواني بودند. اينها جنگ را اداره كردند، اينها هستند كه دوران رشد و شكوفايي اين كشور را تعقيب و دنبال ميكنند. وقتي مشكلي در كشور ما به وجود ميآيد و دشمن توطئهاي را شروع ميكند و ميخواهد حركتي براي براندازي نظام انجام دهد، اين نسل جوان و انقلابي ما هستند كه در خيابانهاي تهران سينه سپر ميكنند و ميايستند و آن جريانات مشكوك و فتنه را خاموش ميسازند. جوانان رشيدي كه در صحنه حضور مييابند و حماسه ميآفرينند، از كجا الهام گرفتهاند؟ از ۱۴ قرن حماسه، حماسه محمد(ص)، حماسه علي(ع)، زهرا(س) و حسين(ع) الهام گرفتهاند، چون نسخههاي انقلاب و حركتهاي اسلام در اختيار مردم و نسل جوان ماست، ميبينيم اگر از مسئول خطايي سر بزند، هشدار ميدهند.
اگرچه اين سؤال فرع برسؤال پيشين است اما در وضعيت كنوني از پرسشهاي اساسي است. از ديدگاه شما خصلتهاي جوان ايراني چيست؟
جوان آرمانخواه است و به زندگي دو روزه دنيا وابسته نيست، حرفش را ميزند و پيامش را ميدهد. كانون حضور جوانان ما مساجد بود و توصيه ميكنم مساجد ما بايد همچنان مالامال از جمعيت جوان باشد. نكند مساجد را خالي كنيد. ائمه جماعات، ائمه جمعه، بانيان مساجد و دستاندركاران آنها بايد با آغوش باز از نسل جوان استقبال كنند. نسل جوان ما در مساجد رشد كردهاند. در مساجد را به روي نسل جوان نبنديم بلكه فعالترين حركتها را براي پيشبرد انقلابمان به نسل جوانمان واگذار كنيم. حوزههاي علميه ما مركز حضور نسل جوان حوزوي بود و اينها در كنار امام بودند. روزي كه سخن از سربازي رفتن طلاب مطرح شد، امام فرمود:«ترديد به دل راه ندهيد، شما هر جا باشيد، سرباز امام زمان هستيد. به سربازي برويد»، لذا شاهد بوديد پادگانها يكي از پايگاههاي انقلاب و نهضت شد. همين روحانيت به سربازي رفتند و در آنجا به رسالت سترگشان عمل كردند. دانشجويان عزيز ما نيز در مراحل مختلف حضور داشتند. در آن روزي كه بحث لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي مطرح شد، دانشجويان دانشگاه تهران به قم، صحن حرم مطهر كريمه اهلبيت(ع) و صحن مسجد اعظم آمدند و جلسه بزرگي را برگزار و به مراجع اعلام كردند:«ما در كنار شما هستيم.» دانشجويان رشيد آن روز از مراجع و علما اعلام حمايت كردند. اين وجود نسل جوان ما در عرصههاي مختلف بوده است. متأسفانه روشنفكران آن روز و سران احزاب به اصطلاح ملي با لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي موافقت كردند. مخالفت با انقلاب سفيد از سوي حوزه، روحانيت، نسل جوان حوزه و دانشگاه صورت گرفت.
هنوز هم افتخار ما به جوانانمان است. چند وقت پيش به جزيره ابوموسي رفته بودم كه امروز پايگاهي در مقابل زيادهطلبيهاي استكبار و كشورهاي استكباري است. ديدم بچههاي رشيد، سپاهيان، بسيجيان و سربازان عزيز ما در آنجا روحيهاي همچون روحيه دفاع مقدس داشتند. به من ميگفتند:«سلام ما را به رهبر عزيز انقلاب برسانيد و بگوييد ما تا آخرين قطره خونمان در خدمت اسلام و انقلابيم.» امروز نسل جوان ما اين طور درخشيده و دنيا را دچار بهت و ناباوري كرده است. روزي كه مسئوليت آنجا را به سپاه دادند، از طريق شنود متوجه شدند فرماندهان امريكايي به مسئولان كشتيهايشان دستور دادند فاصله بگيريد، اينها سپاهياند، اول اقدام ميكنند و بعد اجازه ميگيرند، آن روز ديگر چيزي از ما باقي نمانده است. اين فضاي نسل جوان و انقلابي ماست. خودباوري در جامعه ما رشد كرده است.
سؤال بعدي اين است كه چگونه بايد اين نسل جوان را نگه داريم؟ چگونه اين سرمايهها را حفظ كنيم؟ چه تهديدهايي متوجه نسل جوان امروز ماست؟
نكته اول اين است كه چرا امروز نسل جوانمان را بهشدت تهديد ميكنند؟ به خاطر ضربهاي كه دشمنان خوردند، امروز جوانان ما را با انواع و اقسام برنامهها تهديد ميكنند. ميدانند جوانان ما به معنويت گرايش دارند، ميگويند اينها را به معنويت دعوت كنيم، اگرچه از طريق عرفانهاي كاذب باشد. امروز بحث معناگرايي در جامعه ما نه از طريق مسائل ديني، كتاب، سنت، از زبان روحانيتي كه حقيقت دين را براي مردم بيان ميكند و. . . مطرح ميشود بلكه ميبينيم در گوشه و كنار تحت عنوان عرفانهاي چيني، هندي و بودايي مطرح است. امروز براي منحرف كردن نسل جوان بساط پهن كردهاند. هم روحانيت بايد بيدار باشد و هم مسئولان فرهنگي ما بايد توجه كنند.
نكته دوم اينكه نبايد از نسل جوان غفلت كنيم. نسل جوان پر انرژي است و نياز به اشتغال دارد. اشتغال براي او يك موضوع كليدي و بنيادي است. نبايد جوانان را به حال خودشان بگذاريم. كشور ما يك كشور غني است، كمتر كشوري قابل مقايسه با ايران است. زمينههاي فراواني در اين كشور وجود دارد، منتها برنامهريزي ميخواهد. جوان نبايد در خيابانها پرسه بزند تا صيد دشمن شود. به جاي اينكه دشمن جوان ما را صيد كند، بايد در خدمت جوان باشيم.
نكته سوم اينكه جوان آرمانخواه و آرمانگراست و تحمل همه مسائل را ندارد. زندگي مسئولان ما بايد به گونهاي باشد كه براي جوانانمان جاذبه ايجاد كند. بايد طوري باشد كه جوان احساس كند در يك فضاي ديني، اسلامي و الهي زندگي ميكند. هم مسئولان ما، هم روحانيت و دلسوزان انقلاب بايد همگي بر عدالتخواهي پافشاري كنند. شهيد مطهري ميگويد:«يكي از شعارهاي جدياي كه روحانيت نبايد هيچگاه از آن دست بكشد، مقوله عدالتخواهي است.» اين بايد به عنوان مطالبه جدي روحانيت باشد. روحانيت نبايد از كنار عدالتخواهي بهسادگي بگذرد. هميشه روحانيت بايد مطالبهكننده باشد تا نسل جوان به پيشوايان دينياش اميدوار باشد و بداند كه پيشوايان ديني در كنار آنها زندگي ميكنند.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
پينوشتها:
(۱) قرآن كريم، سوره مائده، آيه ۱۱.
(۲) متن آيه چنين است:«وَ لَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»، سوره نساء، آيه ۱۴۱.